روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......
روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......

آخر هفته شلوغ

سلام خوبید؟هفدهم اردیبهشت زیباتون بخیر!به به ازین هوای بهاری!بعد از چندین سال،امسال واقعا هوای بهاری رو دیدیم!این رگبارهای ناگهانی،این بارونای وسط هوای آفتابی!به به....

لذت ببرید و بدون ترس از خیس شدن و سرما خوردن،برید زیر بارون قدم بزنید!یادتون بیاد که چهار روز دیگه تابستون میشه و از زیر کولر نمیتونیم،تکون بخوریم!پس تا فرصت هست ازین روزا واسه بیرون رفتن استفاده کنید!

خب براتون بگم از چهارشنبه!صبحش خواهرم پیام داده بود که میخوان پنجشنبه برن نمایشگاه کتاب و گفتش میتونی نی نی رو چند ساعتی نگه داری؟اگه سخته برات میبریمش با خودمون.گفتم نه سخت که نیست.فقط پنجشنبه صبح آزمایش دارم.باید برم بدم و بیام.اون موقع بیارینش هستم.گفت باشه پس بهت زنگ میزنم قطعی شد!غروب زنگ زد که فکر کردیم امشب بیایم که صبحم از همونجا بریم نمایشگاه.خونه هستید؟گفتم آره هستیم.بعدم گفت ما رژیم سفت و سخت هستیما!هیچ چی درس نکن!گفتم یه درصد فکر کن من چیزی درس نکنم!خلاصه هرچی گفت،گفتم اشکال نداره،ما واسه خودمون لوبیا پلو درس میکنیم،شمام که رژیمید نون و پنیر بخورید!!!کلی فحشم داد و قطع کرد!خخخخخخ

حالا تو اینستا از بچه ها دستور خوراک مرغ تو فر رو گرفته بودم.منتهی اونو دیگه نمیرسیدم واسه شب درس کنم .چون باید چند ساعتی تو مواد میخوابوندم.

دیدم یه سری خرت و پرت لازم دارم.سریع رفتم خریدم و اومدم.لوبیا پلو رو آماده کردم و دم کردم.شوهری و خواهرم اینا اومدن.گفت،واقعا لوبیا پلو گذاشتی؟ای بدجنس!گفتم چیه؟خودمون هوس کرده بودیم بخوریم!شما عوضش غذای سالم بخورید!!!

به من میگن خواهر ناباب!یوهاها....

آقا چه معنی داره کسی بره مهمونی و رژیم باشه!اینقده بدم میاد!من خودمم هروقت رژیمم،جایی میرم یا مهمون میاد خونم،همراهشون میخورم که به بقیه سخت نگذره!هیچوقتم اثر بدی رو رژیمم نداشته!تازشم،وقتی من دارم چاق میشم،چرا باید بقیه لاغر بشن؟!هان؟حسودم که اصلا نیستم!!!!

خلاصه که موذیانه رفتم تو جلدشونو کل لوبیا پلو رو به خوردشون دادم.گفتم فعلا این یکی دو روز رو بی خیال رژیم بشید،باز از شنبه ادامه بدید!تازه اینجوری به بدنتونم شوک وارد میشه و بهترم هس!

شامو خوردیم و خواهرم ظرفها رو شست و نشستیم حرف زدیم و میوه خوردیم و فوتبال یووونتوس رو دیدیم و خوابیدیم.

پنجشنبه صبح ساعا هفت با شوهری رفتیم آزمایشگاه.چون باید ناشتا میبودم.آزمایشمو دادم و بعدشم جواب آزمایش غربالگریمو که هفته قبل داده بودم رو گرفتم و نون خریدیم و اومدیم خونه.تازه بیدار شده بودن.صبحونه خوردیم و اون دوتا رفتن نمایشگاه کتاب و مام کلی با نی نی سرگرم بودیم .یاد گرفته راه بره و مدام در حال راه رفتنه!!!دستاشم باز میکنه و تند تند تکون میده،عین پنگوئن راه میره!!!اوووووووف فداش بشم!خیلی خوردنیه!

ناهار خورشت سبزی درس کردم.اون دفعه یکی از بچه ها گفت،منظورت از خورشت سبزی همون قورمه سبزیه؟نه عزیزم.این خورشت،با مرغ،سبزی خورشتی،سیب زمینی،و لیمو عمانی درس میشه.در واقع جای لوبیای قورمه،سیب زمینی داره و جای گوشت،مرغ!طرز تهیه اش مثل همونه.من خیلی دوسش دارم.

ناهارو خوردیم و نی نی رو رو تخت خودمون خوابوندم.ساشا که نخوابید و سی دی بن تن میدید.من و شوهری هم تو نشیمن خوابیدیم.

غروب بیدار شدم چایی گذاشتم.خواهرم اینا اومدن و کلی کتاب خریده بودن واسه خودشون.به به!من اصلا کتاب میبینم روحم تازه میشه!عاشق کتابم!منم کتاب،پاییز فصل آخر سال است،رو سفارش داده بودم که برام گرفته بودن.دوتا کتابم واسه ساشا گرفتن.امسال به خاطر بارداری نمیتونم برم نمایشگاه کتاب!حیف!!!

پای سیبم خریده بودن که با چایی خوردیم.مرغ رو توی اون سسی که گفتم،از صبح خوابونده بودم و گذاشته بودم تو یخچال.ساعت شیش گذاشتم تو فر و تقریبا دو ساعتی پخت.فوق العاده خوشمزه شد.البته همچینام رژیمی نبود.چون کلی روغن زیتون زده بودم.ولی خیلی خوشمزه بود.دستورش تو اینستا هست.

بعده شام خواهرم اینا رفتن.کمرم درد میکرد.دراز کشیدم و با شوهری دورهمی رو دیدیم و بعدم خوابیدیم.

جمعه صبح ساعت هشت بیدار شدم.چایی گذاشتم.شوهری و ساشا هم بلند شدن.شوهری نیمرو درس کرد،خوردیم و جمع و جور کردم و واسه ناهار استامبولی درس کردم.مامان و بابام زنگ زدن،حرف زدیم.شوهری رفته بودم بیرون بعده ناهار.زنگ زد بهم که زنداییم زنگ زده گفته شام میان خونه ما!گفتم اوکی!گفتش یکی دو ساعت دیگه میام،چیزی خواستی بریم بخریم.گفتم باشه.

همه چی داشتیم تقریبا.خونه هم تمیز بود.واسه همین اصلا کاری نکردم و همونجا که دراز کشیده بودم خوابیدم.ساعت چهار شوهری اومد.گفتش بریم خرید؟گفتم فکر نکنم چیزی بخوایم!چون نمیدونم چی میخوام درس کنم!فعلا برو یه کم میوه بخر چون کم داریم.رفتش و من ماکارونی شکلی رو پختم و با نخود فرنگی و ذرت و ژامبون و خیارشور و سس،سالاد ماکارونی درس کردم.تو ظرف ریختم و روش سلفون کشیدم و گذاشتم تو یخچال.سالاد کلم هم درس کردم و اونم گذاشتم تو یخچال.بعدم مناظره شروع شد و گفتم فعلا اینو ببینم بعد شوهری اومد فکر میکنم واسه شام چی درس کنم!!!

مناظره هم که مسخره بود!اون سه تا آقایونه.....کاملا هماهنگ شده،بدون اینکه یک کلمه در مورد برنامه های خودشون حرف بزنن،ففط و فقط به روحانی و دولتش می تاختن!!!مثل همه چیزمون،مناظره هامونم کاملا یکطرفه و ناعادلانه است!بگو آخه به شما چه دولت قبل چیکار کرده!تو حرف خودتو بزن که چه گلی قراره به سر ملت بزنی اگه خدای نکرده انتخاب شدی یا انتخابت کردن!!!والله...

خلاصه که اصلا به درد نمیخورد!همچین صاف صاف تو چش مردم نگاه میکنن و دروغ میگن که انگار ما خودمون کوریم و چهار سال قبل رو ندیدیم!خوبه همه شون کارنامه درخشانشون تو دادگستری و شهرداری و بازار و ارشاد کاملا گویای شخصیتشونه!من نمیدونم چه جوری روشون میشه این حرفها رو میزنن!!!

این حق هر کسیه که به هرکی که میخواد رای بده.ولی خواهش میکنم اگه رای میدید با چشمای باز رای بدید.تحقیق کنید.نگید فلانی چه حرفهای قشنگی میزنه پس به اون رای بدیم!تحقیق کنید ببینید این آقایونی که اینطور خودشونو موجه نشون میدن و حرفهای قشنگ فشنگ میزنن،چه کارنامه ای دارن!تو هر پست و مقامی که بودن،چه کارایی کردن!آیا به مردم خدمت کردن تا حالا؟تو رو خدا با آگاهی رای بدید نه از سر احساسات!نذارید همیشه از سادگی و فراموشکاریمون استفاده کنن و هر دروغی که میخوان رو به خوردمون بدن.بگذریم....

شوهری که برگشت گفتم هیچی واسه شام به ذهنم نمیرسه!!!آخه داییش اینا شام برنج نمیخورن اصلا.گفتش نظرت چیه کباب بگیرم؟گفتم خیلیم خوبه و بعد با خیال راحت ولو شدم رو کاناپه و به بقیه دروغها گوش کردم!

وسطای مناظره دایی و زندایی اومدن.حال و احوال و چای و شیرینی و حرف و حرف.مناظره رو هم نیمه اولشو دیدیم و بعد زندایی گفت اگه بارون شدید نیس بریم قدم بزنیم.گفت اره بریم.لباس پوشیدیم و چهارتایی رفتیم بیرون.ساشا نیومد.خییییییییلی هوای خوبی بود.فوق العاده بود.بارونشم که محشر بود.به زندایی قضیه بارداریمو گفتم.حالا از دهنش در نره و جایی نگه خوبه!گرچه حالا بگه که مهم نیس!فکر کردم اگه بعدا بفهمه،ضایع است!

کلی هم حرف زدیم باهم و بازم غیبت خانواده شوهرو کردیم و برگشتیم خونه.موقع شام شوهری رفت،کباب گرفت و اومد.جوجه و برگ و بال!گفتم پس کوبیده اش کو؟ساشا فقط کوبیده میخوره!گفت ای وای یادم رفت!باز طفلی رفت چندتا سیخم کوبیده گرفت و اومد و شام خوردیم.بعده شام زندایی ظرفها رو شست و بعدش نشستیم به حرف زدن و میوه خوردن و بعدم رفتن و مام جمع و جور کردیم و دورهمی دیدیم و خوابیدیم.

شنبه صبح ساشا رو بردم مدرسه و اومدم خونه.میخواستم برم پیاده روی،ولی خیلی خوابم میومد.اومدم و رو تخت دراز کشیدم.نفهمیدم کی خوابم برد!وقتی بیدار شدم ساعت یازده و نیم بود!!!باورم نمیشد اینهمه خوابیده باشم.پاشدم دست و رومو شستم و یه چی خوردم و رفتم دنبال ساشا و آوردمش.

از دیشب کباب مونده بود.کته گذاشتم و با کباب دادم ساشا خورد.خودمم که دیر صبحونه خورده بودم و سیر بودم.غروب با ساشا رفتیم قدم زدیم.هوا عالی بود.کلی هم از خودمون عکس گرفتیم.برگشتنی هم واسه خودمون نون خامه ای و شیرینی تر خریدیم با بستنی واسه ساشا.اومدیم خونه و من واسه خودم کاپوچینو درس کردم و ساشا هم که بستنی داشت.با شیرینی ها خوردیم و کلی هم حال داد.

بعدش نشستم کتاب،عقاید یک دلقک،رو تمومش کردم!قشنگ بود.دیدم همچنان دلم میخواد کتاب بخونم.روز قبلش چند صفحه ای از بامداد خمار رو خونده بودم.نشستم به خوندنش و صد و بیست صفحه اش رو یه کله خوندم!!!دیگه گذاشتمش کنار و زنگ زدم به داداش وسطی و باهم حرف زدیم.واسه شام کوکو سبزی درس کردم با سالاد شیرازی.

شوهری اومد شام خوردیم و ساشا خوابید.مام نشستیم حرف زدیم و میوه خوردیم و فیلم دیدیم.آخرشبم دورهمی رو دیدیم و خوابیدیم.

امروز شوهری نرفت سرکار چون باید واسه کارت پایان خدمتش که گم شده،میرفت پلیس +10 که المثنی بگیره.

صبح ساعت شیش و نیم بیدار شدم صبحونه رو آماده کردم.ساشا و شوهری هم بیدار شدن و صبحونه خوردن و رفتن که شوهری ببردش مدرسه و خودشم بره دنبال کارش.منم جمع و جور کردم و دیدم خوابم نمیاد،گفتم بهترین فرصته که بشینم پست جدیدمو بنویسم.

خب دیگه تمام گفتنیهای این چند روزو گفتم.

یه نکته ای رو هم بگم و برم.درسته رمز اینجا رو برداشتم،ولی این به این معنی نیس که هر کامنتی بیاد رو تایید میکنم!کماکان مثل قبل کامنتهایی که توهین آمیز باشه یا حرفهای زشت توش زده شده باشه رو میریزم زباله دونی!پس لطفا اگرم انتقادی دارید،محترمانه بیان کنید تا جوابتونو بدم.

براتون هفته ای خوب و پر از اتفاقای خوش آرزو میکنم.

مواظب خودتون و عزیزاتون باشید

دوستتون دارم

بای

نظرات 21 + ارسال نظر
مینا وفندق توراهش 20 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 06:14 ب.ظ

سلاااااام خانمى خوبى خییییلى خوشحالم رمز روبرداشتین من ازخوانندهات بودم وبراتم کامنت میزاشتم اماچون وبلاگى نداشتم رمز شامل من نشد وهمیشه غصه میخوردم امروز اتفاقى واردوبلاگت شدم ونمیدونى چقدرخوشحال شدم, راااااستى بارداریتم مبارک باشه انشاالله بسلامتى, منم الان هفته 34هستم واقعا که هرساعتش برام یه ساله این اخراش زمان کندمیگذره

سلام عزیزم
خوشحالم که بازم همراهمی
ای جااااااااان.پس دیگه آخراشه!ازین هفته های باقیمونده لذت ببر.میدونم سختیهایی هم داره،ولی واقعا لذت بخشه!مخصوصا این آخرا که خیلی ملموس فرشته کوچولوتو حس میکنی!
الهی که به سلامتی فارغ بشی و هر دوتون هم سلامت باشید.حتما بازم از خودت بهمون خبر بده.مواظب خودت باش عزیزم

مرمر 19 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 12:27 ب.ظ

خدا قوت به این همه انرژی:

مرسی عزیزم

تلخون 19 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 11:50 ق.ظ

منم رژیمم!!! منتهی از رژیم فقط عذاب وجدانش رو دارم...هی میگم نخور دختر! اما میخورم و بعدش عذاب وجدان میگیرم
در مورد انتخابات
کیف میکنم وقتی نظرات شما و بقیه دوستان رو میخونم...اینکه دغدغه مندید و آینده براتون انقدر اهمیت داره...
انشااله که آینده هممون روشن باشه...

پس از مدل رژیم من داری!موفق باشیم
قربونت عزیزم.بالاخره بخوایم یا نخوایم،سرنوشتمون گره خورده به سرنوشت مملکت!ایشالله که هرچی خیره واسه همه مون اتفاق بیفته

شهرزاد 18 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 04:58 ب.ظ

مهناز انگاری رژیم دامن گیر همه شده ... منم که رژیمم و بقول دوستم علف خوار شدم خخخخ .... باشد که رستگار شویم ... خداکنه هرکی که میاد میشینه اون بالا بالا گند نزنه بیش این ... همیشه خوب و خوش وسالم باشین مهناز عزیزم ...

توام رژیمی؟حالا که من دارم چاق میشم کل ایران تصمیم گرفتن لاغر کنن
باید انگاری تو رو هم دعوت کنم خونمون!
قربونت برم عزیزم

مامان طلاخانوم 18 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 04:49 ب.ظ

مهناز جان خیلی دوست دارم
مثل همیشه عالی
مهناز میدونستی خیلی خانومی ..همیشه با حوصله پست میزاری و تو هر پستی نکاتی برای یاد گیری هست .
خلاصه که مخلصیم

ای جااااااانم
قربونت برم عزیزم
شرمنده ام میکنی!دل به دل راه داره!
فدای تو.....

سمیه 18 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 03:22 ب.ظ

سلام مهناز عزیز.من واقعا پست هاتو دوست دارم چون حرف برای گفتن داری و من از خوندنشون لذت میبرم.این پستم عاااالی بود.ممنووووووونم مهناز جااااان

سلام عزیزم
ای جاااااااااااان قربون محبتت عزیزم.

حانیه 18 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 12:30 ق.ظ

سلام مهناز جان هوای بهاری که نگو ادم کیف میکنه ازخنکی وبوی بارون این خورشت سبزی رویه دوست شمالی درست کرده برام خوردم خوشمزست قبلا خیلی کتاب میخوندم اماالان بادوتابچه اصلا هرچی گفتی درمورد دولت فعلی وقبلی همه روقبول دارم درست گفتی

سلام عزیزم
هوا که عالیه!آره منم دوسش دارم.مخصوصا چون لوبیا نداره،زودتر از قورمه سبزی هم آماده میشه!
حق داری،ولی یه تایم کوتاهی مثلا یه ربع بیست دقیقه آخرشب بذار و کتاب بخون.جدای از خوده فایده کتابخونی،اینکه بچه ها مادر و پدرشونو در حال مطالعه ببینن خیلی خوبه!
قربونت عزیزم

مارال 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 11:43 ب.ظ http://Maralvazendegi.blogfa.com

عالی بود پستت سرشار از انرژی.دوستم بیشتر مراقب خودت و نی نی باش.اتفاقا کار خوبی کردی که خوابیدی برات خوبه

قابلی نداشت!
قربونت برم عزیزم.از بس شبا نمیتونم خوب بخوابم و هر نیم ساعت بیدار میشم،واسه همین همیشه کمبود خواب دارم!

مهسا 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 08:04 ب.ظ

کتابای جوی فیلدینگ،ماری هیگینز کلارک،جی کی رولینگ کلا بیشتر معمایی جنایی دوست دارم میخونم راستی چرا اسم منو زده از المان؟!!

اوه اوه پس تو کار جنایی هستی!!کتابای آگاتا کریستی تو این زمینه خیلی خوبن!
نمیدونم والله!فکر کنم بلاگ اسکای دوس داره اینجا رو بین المللی نشون بده که هرکیو از یه کشور میزنه!

مامان روژین 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 06:58 ب.ظ

خداروشکرکه حالت خوبه واخرهفته خوبی داشتین،گفتی شیرینی گرفتی یادبارداری خودم افتادم منم باروژین اکثراکه میرفتیم بیرون شیرینی خامه ای میگرفتم وآی میچسبید،درموردمناظره من گرفتم خوابیدم حوصله دروغاشونوندارم وبدترعصبی میشم اخه من موندم این کجاش مناظره هس ،مواظب خودت وبارت باش

قربونت برم عزیزم
آره میچسبه،ولی لاغریه بعده زایمان دهن آدمو سرویس میکنه!!!
مناظره که نیس،شامورتی بازیه!خوابیدن ارزشش خیلی بیشتره!کار خوبی کردی
چشم عزیزم

سارا 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام مهناز جونم خوبی
منم عاشق کتاب خوندنم چند تاییم خوندم تو اینستا نوشتی عقاید یک دلقکو میخونی گرفتمش ولی هنوز نخوندمش
راستی مهناز جون تو چه ضد آفتابی استفاده میکنی میخوام زیاد تعریق نکنم داریم به فصل گرما میرسیم ممنون میشم راهنمایی کنی راستی ریمل چه مارکی میزنی که خوب باشه با خورده مژه باشه ممنون خانمی

سلام عزیزم
بخونش کتاب خوبیه.البته ازون کتابا نیس که خیلی سرگرم کننده باشه و شاید خیلیام لذت نبرن از خوندنش،ولی درکل کتاب خوبیه و ارزش خوندنو داره!
من ضد آفتاب ایرانی میزنم.سینره یا دکتر ژیلا.جفتشون خوبن.منم زیاد عرق میکنم.حتما باید بدون چربیشو بگیری!ریمل هم من چند ساله درماکول استفاده میکنم و خیلی راضیم.
قربونت

نفیس 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 03:46 ب.ظ

درمورد رژیم خواهرت که خیییییلی بدجنسی،آخه لوبیاپلو میذارن جلوی یه خانم رژیمی

بله بله دقیقا لوبیا پلو میذارن!ها ها ها

baiza 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 03:28 ب.ظ http://mydailydiar.blogsky.com

مهناز عزیزم خدارو شکر که آخر هفته خوبی داشتی و با نی نی جون اوقات خوش داشتی، خوراکیهای خوشمزه هم نوش جون عزیزم. شاد و سلامت باشی

قربونت برم عزیزدلم

رهرو 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 03:01 ب.ظ

اگه 30 سال بعد یکی بهت بگه هر کسی داعش رو از بین برده جنایت کاره چه حسی بهت دست میده؟

دقیقا همون حس رو نسبت به اونایی دارم که الان میگن، اونایی که حکم اعدام منافق هارو دادن جنایت کردن

لازم نیس اسمتو عوض کنی جناب فرزین!!!!
یه کم سواد هم بد نیستش!
لطفا دیگه کامنت نده .چون کامنت کسایی که جرات ندارن با اسم خودشون حرف بزنن و پشت اسامی مختلف قایم میشن رو تایید نمیکنم!

مینو 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 02:35 ب.ظ

وای مهناز جون چقد لذت بردم از بحثت در مورد انتخابات. واقعا حرف حق میزنی .حرف خیلیاس عالی بود.
منم نمایشگاه کتاب خیلی دوست داشتم ولی نه شهر کتاب که سقفش چیکده میکنه و امنیت جانی نداریم!
ساشا رو ببوس
سلامت و شاد باشی عزیزم

لطف داری عزیزم
آره یه ایراداتی داره،ولی مکانش قشنگه!چون آدم زمان زیادی رو تو نمایشگاه میگذرونه،خیلی مهمه که امکاناتش خوب باشه و فضاشم قشنگ باشه.مصلی که ازین نظرا افتضاح بود!
البته که این ایراداتی که گفتی رو هم داره و حتما باید درستش کنن.
شمام همینطور عزیزم.

شهره 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 02:25 ب.ظ

چطوری مهناز گلم؟ خوبی؟ مثل همیشه شیرین نوشتی و لذت بردم. سلیقه کتابیت دقیقا مثل برادر منه .عقاید دلقک .پاییز فصل اخر سال ...برام جالب بود. من خودم برایان تریسی رو دوس دارم .کتاب فن بیان.مدیریت.موفقیقت و شاد زیستن .کتاب راز . خلاصه سلیفه ها متفاوتن.کتاب چه کسی پنیر مراجابجا کرد عالی بود تو کتابام. کتابای روانشناسی سراغ داری بگو بخونم.

قربونت عزیزم.
لطف داری
خوندم چندتا کتاب این مدلی.مثل،قورباغه ات را قورت بده یا،لطفا گوسفند نباشید.احتمالا باید از اینام خوشت بیاد.الان حضور ذهن ندارم،بازم یادم اومد. بهت میگم عزیزم

فرزین 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 01:42 ب.ظ

اصلا حواست نیست چی داری میگی
یا خودتو زدی به اون راه
اون آدمایی که شما از اعدامشون ناراحتی رو برو ببین کیا هستن
اگه قبولشون داری امیدوارم به چنگشون بیفتی
نون دونه ای هزار تومن؟؟؟ شما هم مثل دولت حرف میزنید
ایییین همه کارخونه که تعطیل شده رو میبینید و میگید بیکاری تقصیر دولت نیست؟؟؟ یا خبر ندارید و این حرفو میزنید؟؟؟
درمورد عربستان هم حقمون رو نگرفتن پیشکش. چند هفته بعد از فاجعه منا، کاش کاش لااقل با اقتدار با عربها حرف میزد
کاش
تعطیلی حج هم هیییچ ربطی ره دولت نداره
زیر نظر سازمان حج هست که رییسش رو رییس جمهور تعیین نمیکنه

مسلمه که شمام مثل کسایی که طرفدارشونید هرکسی رو که مخالف شماست لایق اعدام میدونید که اینقدر راحت از مرگ آدمها حرف میزنید!
نکنه مثل آقای ساده زیست نون تو محل شما ارزونتره و میتونیم بیایم از اونجا بخریم؟
بگذریم،من بحثی با شما ندارم.برید به رییسی قالیباف یا هرکی دوس دارید رای بدید!
روز خوش

مهسا 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 01:10 ب.ظ

منم عاشق نمایشگاه کتابم دیروز رفتم و کلی خرید کردم الان خیلی هیجان دارم برای خوندنشون
مواظب خودت و نی نی باش

به به مبارکت باشه عزیزم.چه کتابایی خریدی؟

سپیده مامان درسا 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 11:34 ق.ظ

واااای هوا این روزا عالیه مخصوصا بوی خوب گلها و شکوفه ها کلی انرزی مثبت میگیرم این روزا
مواظب خودت باش مهربون
ببوس ساشا جون و از طرف من

واقعا عالیه!بوی بهار فوق العاده است!
فدای تو....
توام درسا جونو از طرف من ببوس و مواظب خودتم باش.

فرزین 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 11:14 ق.ظ

بیچاره کسی که با بسی ناچاری
رو کرده به واردات، از بیکاری
ای دولت چارساله ،تدبیرت کو؟
فرق است میان کذب و مردم-داری!

یا صاحب حق اعتراضش نکند
یا نقد کند کسی، لحاظش نکند
این دولت چارساله قفلی زده که
تغییر کلید نیز بازش نکند

کلیده دولت تدبیر اگه خیلی قفلها رو باز نکرد،ولی عوضش هیچ دری رو هم قفل نکرد!هیچ فرمان اعدامهای گسترده ای صادر نکرد!مردم رو دسته دسته نکشت!پولهای میلیاردی نگرفت تا پلهای بی خاصیت بسازه و بار ترافیکو بیشتر کنه!میلیارد میلیارد رشوه نگرفت تا پارکها و بوستانهای پایتخت رو نابود کنه و برجهای بزرگ بسازه!
جنایتهای بزرگی که نمیشه گفت نمیبینید.چون اینقدر بزرگن که قابل چشم پوشی نیستن.میبینید،ولی شاید صلاح نیست برگردید و نگاهشون کنید!
احتمالا اون نود و شش درصد مظلوم و بی پناهی که نام برده میشه،در راسشون آقایان رئیسی و قالیباف و البته پسر مظلومشون هم جای دارن!
کمی انصاف لطفا....

فرزین 17 - اردیبهشت‌ماه - 1396 ساعت 11:12 ق.ظ

میشه چند تا از از دستاوردهای این دولت روحانی رو بفرمایید؟؟؟
اون از عزت پاسپورتمون
اون از احقاق حقوق ملت بعد از فاجعه منا
اون از برنامه هسته ای
اون از وضعیت بیکاری
اون از وضعیت گرانی و تورم
بازم بگم؟؟؟؟

اگه پاسپورتمون بی اعتباره به خاطر رفتار وحشیانه کساییه که به این سفارت و اون سفارت حمله میکنن.واسه دزدیاییه که تو کشورای دیگه میکنن،واسه خرابکاریاییه که تو بقیه کشورا میکنن،واسه درفشانیهاییه که آقای ساده زیست تو اون هشت سال میکرد!!!
اگه احقاق حق بعد از منا نشد،واسه اینه که اونایی که تو راس قدرتن نمیخوان کمترین درگیری با عربها پیدا کنن.واسه اینه که پولهای حج خیلی بیشتر از عربستان تو جیب اونا میره.تازه دولت روحانی با تمام این محدودیتها و زورگوییهایی که از بالا بهش میشه،تونست چند سال جلوی حج رو بگیره که این خودش کار بزرگی بود!
برنامه هسته ای چی؟غیر از این بود که بالاخره بعد از اینهمه برو و بیا و هزینه و لجبازی و خیلی چیزای دیگه،تونستن به نتیجه برسن؟عجیبه که حتی دستاورد به این بزرگی رو هم جزو نقاط ضعف حساب میکنید!
بیکاری خیلی ریشه ای تره که خودتونم میدونید.در مورد بیکاری و تورم میشه گفت حداقل اوضاع بدتر نشد.البته در مورد تورم واقعا بهترم شد.هنوز اون هشت سال رو فراموش نکردیم که نرخ مواد غذایی و طلا و ارز و همه چی روز به روز تغییرات عجیب میکرد!!یادمون نرفته که نون دونه ای پنجاه تومنی رو یکدفعه کردن هزار تومن و به همین نسبت همه چیزو صدبرابر بالا بردن و به جاش ماهی چهل و پنج هزار تومن صدقه گذاشتن کف دستمون!همین صدقه ای که آقایان حالا سر پنجاه تومن صد تومن اضافه کردنش چونه میزنن و ازین طریق میخوان رای جمع کنن.یعنی علنا مردم رو اعانه بگیر و حقیر میخونن .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.