روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......
روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......

مهمونی....

سلام دوستای خوبم!

خوبید؟خوشید؟سلامتید؟

کلی کامنت تٱیید نشده دارم،ولی دارم پست جدید میذارم!گفتم حالا که وقت و حس نوشتن دارم،بشینم بنویسم.اونا رو هم تا فردا ایشالله تٲیید میکنم و جواب میدم.

خب بریم سراغ گفتنیها....

پنجشنبه غروب گردگیری رو هم کردم و یه کم دراز کشیدم تا شوهری اومد.شیرینی و شکلات و آجیل و تخمهو پفک و بستنی و کلی خوراکی خریده بود.

اولش کلی دعوام کرد که چرا باز تنهایی مبلا رو جا به جا کردی و دکورو تغییر دادی!فکر سلامتیت نیستی و ازین حرفها!

ولی بعد گفت واقعا تغییر دکوراسیون عالی شده!خوب فکرت کار میکنه ها....

بعدم نشستیم چای و کیک خوردیم و رفت دوش گرفت و با ساشا رفتن جلو در یه کم فوتبال بازی کردن.منم ولو شده بودم و تی وی میدیدم.شب گفتم بیا بریم بیرون شهرزادو بگیریم ببینیم.گفت ولش کن،الان حسش نیس!دیگه نشستیم و فیلم دیدیم و شامم بیج بیج خوردیم.خواهرم زنگ زد که ما قراره بعداز شام بریم خونه یکی از دوستامون عید دیدنی.بعدش از اونور میایم خونه شما که همونجا بخوابیم!گفتم اوکی بیاید.دیگه اونا ساعت یازده و نیم اومدن و مام داشتیم خندوانه میدیدیم.شستیم به حرف زدن و خوراکی خوردن.نی نی ولی بدخواب شده بود.طفلی خوابش میومد،ولی نمیتونست بخوابه.کلافه شده بود بچه!

ساعت سه دیگه همگی رفتیم لالا....

صبح ساعت هشت شوهری رفت سنگک گرفت و اومد.منم ساعت نه پاشدم چایی گذاشتم و بقیه هم کم کم بیدار شدن.صبحونه رو توپ خوردیم و جمع کردیم و من برنج رو شستم و غذاهایی که دیروز آماده کرده بودمم از یخچال درآوردم.چون کارامو کرده بودم،دیگه فقط سالاد درس کردم و نشستیم به حرف زدن و عکس بازی و بازم حرف زدن!!!کلی خوش گذشت.

ساعت دوازده دوستم اینام اومدن و بچه ها با ساشا رفتن تو اتاق به بازی کردن و مام نشستیم به حرف زدن!بعدم رفتم سراغ غذام.سیب زمینی واسه قیمه سرخ کردم،چون اصلا قیمه رو باخلال چیپس دوس ندارم.بادمجونا رو هم گرم کردم.سوپ شیرمم گرم کردم.مینطور قیمه رو.برنجم گذاشتم.گراتن رو هم درس کردم و گذاشتم تو فر.راجع به گراتن،دوتا نکته مهم رو بهتون بگم.یکی اینکه تو دستور تمام گراتنها،اینجوریه که فقط روی مواد پنیر پیتزا میریزید،ولی حداقل راجع به این گراتن که خلال چیپسم داره،من بهتون میگم این کارو نکنید.چون من قبلااین کارو کردم و مواد اصلا منسجم و خوب نمیشه.مخصوصا اینکه خلال چیپسها خیلی خیلی خشک میشه.ببینید،بهاین ترتیب عمل کنید.اول توی پیرکستون یه کم پنیر پیتزا بپاشید،بعد خلال چیپسها رو بریزید،بعد روش پنیر بریزید،بعد کل موادتونو بریزید،بعد روش پنیر بریزید،بعدم خلال و در آخرم که پنیر بریزید.با این روش من تضمین میکنم که یه گراتن فوق العاده خواهید داشت.ولی اگه میخواید فقط روشو پنیر بریزید،پس از خلال چیپس استفاده نکنید.حالا این فکریه که خودم کردم و هنوزم خودم امتحان نکردم.چون خودم به همین روشی که الان گفتم درس کردم و مثل همیشه عالی شد.ولی من فکر میکنم،اگه به جای چیپس،از پوره سیب زمینی استفاده کنیم خوب بشه.چون پوره هم سیب زمینی داره،هم شیر و هم کره.پس هم لطیفه،هم خوشمزه.نیازیم نیس که با پنیر پیتزا به مواد بچسبونیمش.خودش بعداز گرم شدن،با مواد یکدست میشه.حالا میخوام ایندفعه گراتنم رو اینجوری درس کنم،ببینم چی میشه!

به هر حال،گراتن رو گذاشتم تو فر و مخلفات دیگه رو آماده کردیم و همگی رفتیم واسه ناهار!

راستش من روم نمیشه وقتی مهمون دارم از غذاهام عکس بگیرم.آخه به نظرم خیلی ضایع است!یه جوری انگار داری به مهمونات میگی،من کلی واسه غذاهام زحمت کشیدم و اون بیچاره هام باید هی ازت تشکر کنن!!!واسه همین نشد عکس بگیرم.ولی بهتون بگم که هم قیمه ام،هم سوپم هم گراتنم عالی شد!همه کلی خوششون اومد.

بعدازناهار خواهرم ظرفها رو شست و دیگه جمع و جور کردیم و شوهری و شوهر خواهرم رفتن تو اتاق یه کم خوابیدن و مام نشستیم کلی حرف زدیم.بچه هام که کم مونده بود خونه رو رو سرمون خراب کنن.ولی عوضش بهشون خوش گذشت!

غروب کیک یخچالیمو آوردم و بچه؛ها،فوقالعاده شده بود!یعنی از هرچی کیک تر و خامه ای تا؛حالا خورده بودم،خوشمزه تر بود!گفتم که قبلا یه بار درس کرده بودم ولی بعده دو ساعت سروش کردم و خیلی خشک بود.ولی اینبار چون دوستان عزیزم تو اینستا گفته بودن که باید حداقل ده ساعت تو یخچال بمونه،این کارو کردم و عالی جواب داد.بعدم اون ایده گردو و موز فوق؛العاده بود.یه دنیا ممنون....

حالا بذارید دستور اینم بگم.

من واسه یه پیرکس مستطیلی بزرگ،دو و نیم بسته پتی بور استفاده کردم.کرمش رو اینجوری درس میکنید.چهارتا قاشق آرد،سه لیوان شیر،یه لیوان شکر،شش تا قاشق پودر کاکائو.اینا رو خوب مخلوط میکنید و میذارید رو گاز،مدام هم میزنید تا مثل فرنی بشه.بعد تاهنوز داغه،یه ردیف پتی بور میچینید و روشو کاملازین کرم میریزید،جوری که کل صطحشو وکناره؛هاشو بگیره.بعد گردوی خرد شده رو روی کلش میریزید و بعدم موز خرد شده.باز دوباره بیسکوئیت و به همین ترتیب تا آخر.آخرم بقیه کرم رو روی کل موادتون میریزی.یعنی توی پیرکستون پر از کرم شکلاتی میشه.بعدم میذارید تو یخچال.مال من که بیست و چهار ساعت تو یخچال موند و واقعا عالی شد.البته اگه طعم شکلاتی دوس نداشته باشید،باید پودر شکلاتشو کم کنید یا؛اصلانریزید.اگه نخواید شکلاتی بشه،اون مواد کرم رو بدون پودر شکلات درس کنید.بعداز اینکه خاموش کردید،چندتا قاشق خامه بهش؛اضافه کنید و بعد به همین ترتیبی که گفتم عمل کنید و لذتشو ببرید.

خلاصه که مهمونیم عالی برگزار شد خداروشکر و همه هم از همه چی راضی بودن و به همه هم خوش گذشت.قرار بودغروب بریم بیرون،ولی فوتبال؛داشت و خواستیم بعداز فوتبال بریم که هوا یهو تیره و تار شد و باد و بوران و بارون واصلا یه وضعی!دیگه دیدیم با این اوضاع؛که نمیشه رفت بیرون و همه خداحافظی کردن و رفتن خونه؛هاشون.من و شوهری هم وسط اون خونه به هم ریخته ولو شده بودیم و فوتبال میدیدیم.میدونید دیگه،من استقلالی خیلی متعصبیم!الان که خوبم،قبلا سر استقلال،دعوا و کتک کاریم میکردم!!!خخخخ

به هرصورت،منو بااین تعصبات تصور کنید،وقتی که استقلال را به را گلم میخورد!یعنی ساشا میومد طرفم جیغ میکشیدم!حالا شوهری پرسپولیسیه و بیچاره از ترسم وقتی گل میزدن،یه دادی میزد و بعد دیگه میرفت رو سایلنت!!

بعداز اون بازی نحس،شوهری اومد پیشم و گفت ولش کن بابا.بازیه دیگه!گفتم ،صد دفعه بهت گفتم بیا نبینیم این بازیو!!!واقعا هم همینطوره.من چون سر این بازی خیلی حرص میخورم و استرسی میشم،چند ساله بازیاشو نگاه نمیکنم.امسالم به شوهری گفتم نبینیم.ولی قبول نکرد!

به هرحال،حالم گرفته شد.واسه شام قیمه و پلو خوردیم و شوهری هم از گراتن خورد.بعدش ساشا خوابید و من و شوهری بازم سر بحث،خونه،بحثمون شد.البته اینبار سر یه قسمت دیگه موضوع!منم با ناراحتی و عصبانیت رفتم خوابیدم.آخه سر بازی هم تو گروه تلگرامی مون با دختر خاله و دختر داییم سر کل کلا و مسخره بازیاشون،بحثم شد و واسه اینکه دعوام نشه،از گروه لفت دادم!!!

یعنی همه چی دست به دست هم داده بود که غروب جمعه ای حالم گرفته بشه و با همون حالم بخوابم!

لطفا راجع به موضوع بحثمون با شوهری کامنتی ندید.چون تو یه پست مفصل راجع بهش نوشتم و کامنتهاتونم دریافت کردم.پس اگه راجع به این موضوع،یا باخت استقلال کامنتی باشه،بی جواب تٲییدش میکنم.توهین آمیزم که باشه،اصلا تٲیید نمیکنم.ببخشید.

امروز صبح ساعت هشت پاشدم.ساشا بیدار بود و داشت تی وی میدید.صداش کرد و اومد بغلم،گفتم به؛نظرت چیکار کنیم من یه کم سرحال بشم؟گفت به نظرم بریم کیک بخوریم!بچه میدونه مامانش شکموهه!!هه هه

رفتیم و دوتا تیکه کیک مونده بود،خوردیم.آها راستی یکی از ژله بستنیهام اصلا نگرفت!یعنی همونجوری آبکی موند و اصلا نبست!یکیشون موزی بود که خیلی خوب شد.این یکی کیوی بود.جفتشونم توشون تیکه؛های میوه هاشون بود.دوستم میگفت،بعضی از ژلهها،وقتی میوه اش رو توش بریزی،نمیبنده.شاید اینم از اونا بود.خلاصه حواستون باشه وقتی ژله یا ژله بستنی کیوی با؛تیکه های کیوی میخواید درس کنید.

دیگه خونه رو دست نزدم.اتاق ساشا که ترکیده بود.رفت و یه کم مرتب کرد.منم کم کم ظرفها روجا به؛جا کردم و یه کم خوراکیهای روی میزو سر و سامون دادم.ولی ظرفهای نشسته شام دیشبو دست،نزدم.در واقع خونه همچنان نامرتبه!!روز قبل و روز بعد از مهمونی خیلی کار زیاده.فقط فرقش اینه که روز قبلش آدم ذوق مهمونی رو داره و کاراشو با هیجان انجام میده،ولی روز بعدش اصلا حال از جاش بلند شدنم نداره.چه برسه به تمیز کاری !

بعدش نشستیم سر درس ساشا.کلی مشق ریاضی داشت که نشست انجام داد و منم تی وی رو خاموش کردم.بعدم یه برگه بهم داد.گفتش اینو خانممون داده و گفته بدید به ماماناتون.دیدم امروز جلسه است مدرسه شون!ناهار ساشا رو دادم و حاضر شدیم بردمش مدرسه و خودمم رفتم جلسه.البته؛جلسه تو همون مدرسه شونانجام شد.یه کم خانم معلمشون راجع به این ماه آخر و درسهاشون صحبت کرد.بعدم مدیرشون راجع به ثبت نام بچه؛ها برای سال بعد!از الان دارن ثبت نام میکنن،اونوقت ما هنوز معلوم نیس چند ماه دیگه اسباب کشی میکنیم یا نه!همینجوری لنگ در هوا موندیم!زنگ زدم به شوهری و براش موضوع جلسه رو گفتم.اونم گفت،نگران نباش،بالاخره دیرم بشه بچه رو ثبت نام میکنن.نمیشه که هیچ جا اسمشو ننویسن!!گفتم آره میشه.ولی مدرسه های خوب،تا خرداد نشده،پر میشه!خلاصه یه کم حرف زدیم و خداحافظی کردیم.بعدم دوستم زنگ زد و بابت دیروز تشکر کرد.گفتم،زحمتی نبوده،بهمون خیلی خوش گذشت.دیگه بعداز تلفنا اومدم خونه و الانم که نشستم دارم پست میذارم.

بادم اینقدر شدیده که داره در تراسو از جاش میکنه!

خیلی برای جنوبیهای عزیزمون ناراحتم.برای سیل زده ها....

خیلی خیلی براشون ناراحتم.

برای بقیه جنوبیها که مدام تو گرد و غبارن!نمیدونم چرا این گرد و غبارهای لعنتی تموم نمیشه!یعنی نمیشه هیچ کاری براشون کرد؟چرا هیچکی کاری نمیکنه؟کاش چهارتا ازین به اصلاح مسۈلینه بی مسۈلیت،برن چهار روز یه کم این گرد وخاک بره تو حلقشون،بلکه یه فکری بکنن!این طفلکیا دیگه ریه و دستگاه؛تنفسی ای براشون نمونده،بس که دارن گرد و خاک میخورن!

هیچ کاری از دستم برنمیاد،ولی واقعا واقعا براشون؛ناراحتم و از ته دل،میخوام این مشکلشون حل بشه!

البته تو خوده تهرانم که ما داریم ازین آلودگی هوا میمیریم!!!

کلا تو این مملکت اگه آدم زنده بمونه و صبر کنه تا اجلش برسه یه معجزه است!!!همه یا از غذاهای فاسد میمیرن،یا از آلودگی،یا از گرد و غبار،یا از سیل و زلزله که حاصل ساخت سدهای غیر استاندارد و ساخت و سازهای مزخرفه!

دیشب اخبار میگفت تو اون زلزله شدید ژاپن،یک نفر مرده.اونوقت اینجا یه زلزله شش ریشتری میاد،سی چهل هزار نفر میمیرن!در واقع تنها چیزی که تو این مملکت ارزونه و یا بهتر بگیم،مفته،جون آدمه!!!

بگذریم...

حالا لااقل خودمون تا؛جایی که میشه به فکر سلامتیمون باشیم.

مواظب خودتون باشید.همدیگه رو دوس داشته باشید و همو اذیت نکنید.

منم دوستتون دارم و خوشحالم که کنارمید.

روز خوبی داشته باشید.....بای

نظرات 20 + ارسال نظر
مریم 4 - اردیبهشت‌ماه - 1395 ساعت 09:09 ق.ظ

ممنون از دستورهای اشپزی فقط کیک میخوایم ببریم خراب نمیشه یعنی راحت جدا میشه

خواهش میکتم عزیزم.نه راحت بریده و جدا میشه.البته میتونی زیرش پلاستیک فریزر بذاری و موادت رو روش درس کنی.اونجوری میتونی موقع سرو کیکت رو ازون ظرف در بیاری و تو یه ظرف دیگه سرو ونی.ولی من تو پیرکس مستطیلی درس کردم و تو همونم برش دادم.

samira 31 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 01:57 ب.ظ http://tehran65.blogfa.com

مهناز

چقد اسم خوراکی موراکی میاری تو پستات

کیک یخچالی و مرض

من دلم خواسویار کیک یخچالی دارم


این پست صرفٱ جهت درآوردن حرص تو بودخدا میدونه چقدر سر این پست فحش خوردم
خو پاشو درس کن تنبل!

samira 31 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 01:34 ب.ظ http://tehran65.blogfa.com

برید کنار برید کنار

آبیته

راهو باز کنید بذارید سمیرا بیاد جلو.....
بابا ایول!خودتو تیمتو عشقه

دلارام 31 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 12:57 ب.ظ

داشتم نگران میشدم کجا بودی تو؟
من کلا فوتبال نگاه نمیکنم همسری هم همین طور

همینجام عزیزم!
نمیدونم چرا نمیرسیدم کامنتها رو تٲیید کنم!دیگه امروز به سلامتی تٱییدشون کردم
ای بی ذوقا

مامان رویا 30 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 07:53 ب.ظ http://dargozarerozegar.rozblog.com

به به چه پذیرایی و چه غذاهای خوشمزه ای. دست گلت درد نکنه مهناز جون.
ممنون بابت دستورای عالیت حتما ازشون استفاده میکنم.
شرمنده که چند وقت کمرنگ بودم .از این به بعد بازم هر روز بهت سر میزنم ومنتظر پستای قشنگتم
ساشای نازمو ببوس موفق باشی خانمی

قربونت برم.شما که خودتون حسابی کدبانویید عزیزم
این حرفها چیه!هروقت اومدید،قدمتون رو چشمم
همیشه بهم لطف دارید.قربون محبتتون

گلناز 30 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 02:51 ب.ظ

سلام کیوی رو باید با آب و شکر یکم بجوشونید بعد توی ژله بریزید.

سلام عزیزم
ممنونم

گیسو 30 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 01:30 ق.ظ http://Monolog-ha.blogsky.com

مهناز عزیز کیوی کلا نمیذاره ژله ببنده.
رو بسته های پودر ژله فکر کنم نوشته. یه میوه دیگه م هست که اونم نباید استفاذه کرد

آره گفتن بچه؛ها!اصلا روشو نخونده بودم.چون همچین احتمالی نمیدادم!ازین به،بعد دقت میکنممرسی

مهدیا 29 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 09:57 ب.ظ http://mahdia.blogsky.com

کیک یخچال و یبار باید امتحان کنم.به نظر باید خوب باشه و خیلی هم سریع آماده بشه.
وای مهناز من عمرا بتونم مثل تو فرز باشم.تازه مهمون هم که بخواد بیاد من نمی دونم چرا سرعتم پایینتر میاد.

آره درست کن،به امتحانش می ارزه.
ولی اصلا سریع حاضر نمیشه!هم درست کردنش بیشتر از کیکای معمولی دنگ و فنگ داره و طول میکشه،هم اینکه باید یه روز کامل بمونه تو یخچال!ولی درکل بهنظرم واسه تنوع خوبه که؛گاهی به جای کیکایی که همیشه میپزیم،از اینم امتحان کنیم.
جدی؟خب هرکی یه،جوریه!حالا من وقتی مهمون دارم،مثل فرفره دور خودم میچرخم!البته کارهام خیلی سریعتر از اونی که فکرشو میکنم انجام میشه!فکر کنم امدادهای غیبی به کمکم میان

سپیده مامان درسا 29 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 08:47 ب.ظ

خسته نباشی خانومی هنرمند و کدبانو
ایول که همه چی عالی بود ولی من عکس میخوام مهنازززززززززززززززززززززززززززززز
ببوس ساشا جونم و از طرف من با اون اتاق ترکیده اش
راستی من و همسری هم استقلالی هستیم خفن گفتی نگین اما من که چیزی نگفتم فقط گفتم طرفدار استقلال هستیم اونم از نوع شدیدش

قربونت برم سپیده جونم
باور کن سپیده،هرجوری میخواستم یواشکی بدوناینکه ببینن عکس بگیرم،نمیشد!بعضیا راحت جلوی بقیه عکس میگیرن از غذاها و میز غذاشون.ولی من نمیدونم چرا روم نمیشه!
آخه یه بار دخترخاله ام وقتی خونه شون بودیم،این کارو کرد و قبل از اینکه غذاها رو بیاره سر میز ازشون عکس میگرفت،بعد من حس خیلی بدی بهم دست داد و اصلا نتونستم راح اون غذاها رو بخورم!!!
منم تو و اون دخمل نازو هزار بار میبوسم
به به!خیلیم عالی
گفتم راجع به باخت استقلال چیزی نگید.منظورم کل کل کردن بود.وگرنه طرفداری کردن که کلی هم روحیه میده به آدم!حال میکنم میبینم بیشتر دوستام مثل خودم آبین!

نگین 29 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 04:57 ب.ظ http://m568.mihanblog.com/

سلام مهنازی خوبی؟
چه خوبه خواهر خدا همیشه واسه هم نگهتون داره
همیشه میگم اگه خواهر داشتم چی میشد
واقعاااااا قبل مهمونی یه چیه بعدشم یه چی کل انرژی ادم میره

سلام عزیزم.قربونت
فدات
دقیقٱ همینجوریه.البته من قبلشو دوس دارم و چون هیجان مهمونی رو دارم،خسته نمیشم،ولی امان از روز بعدش

مینا 29 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 11:28 ق.ظ

سلام دوست جونیم خوشحالم که مثل همیشه همه غذاهات عالى شده واااى من ادم استرسى هستم فکرکنم برا هرمهمونى دادن یه هفته قبل اقدام کنم
راستى مهنازى جون همیشه میخواى تو ژله ات کیوى بریزى همیشه قبلش باکمى شکر واب بزار بجوشه چون کیوى اسیدى هست اگه اینکارو نکنى توهیچ نوع ژله اى نمیگیره
وااااى من دوس داشتم روز مرد سرخونه زندگى خودم بودم

سلام عزیزم
منم زیاد استرس دارم،ولی در عین حال اعتماد به نفسمم تو اینجورمواقع بالاست!واسه همین هول و دست پاچه نمیشم
مرسی عزیزم.حالا واسه دفعه بعدم تجربه میشه!
ای جااااااان!اشکال نداره.ایشالله بقیه مناسبتها رو توی خونه خودتون جشن میگیرید

فرشته 29 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 01:13 ق.ظ

مهنازجان اقلا عکس کیکت را میگذاشتی ببینیم.

گفتم که عکس نگرفتم دختر خوب!
از غذاهای خودمون عکس میگیرم،ولی تو مهمونی نمیگیرم.

نانا 29 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 12:08 ق.ظ http://bemovazatesokout

سلام خانمی خسته نباشی اونقدر با آب و تاب تعریف کردی دلم مهمون خواست میشه لطف کنید روش طبخ گراتن رو صفر تا صد بزاری

سلام عزیزم.
قربونت
تو پست قبلیم کامل توضیح دادم.

دلارام 28 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 08:22 ب.ظ

خوشم میاد سر حالی وبدو بدو همه کارات رو میکنی من میخوام درباره بحث با شوهرت و باخت استقلال حرف بزنم دلت میاد حذف کنی

آره خداروشکر روز مهمونی سرحال بودم!
دلارام؟!اگه میخوای از استقلال تعریف کنی،اشکال نداره،بگو

سارا 28 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 07:11 ب.ظ

سلام مهناز جون خسته نباشی عزیزم حتما حتما دسر یخچالی و گراتن درست میکنم خوشمزه بنظر میرسه البته یه بار دسر یخچالی که رسپیش با این فرق میکرد درست کردم ولی اینم امتحان میکنم
منم دنبال خونه میگردم برای جابجایی مشکل مهد کودکم دارم برای پسرم تا جا به جایی باید صبر کنم
ای خدا چرا همه مادرا مشکلاتشون مثله همه دغدغه هاشونم تقریبا یکیه خدا به هممون توانایی بده آمییین

سلام عزیزم
قربونت.
به نظرم میشه بسته به ذائقه ،طعمشو عوض کرد.مثلا مال من شکلاتی با موز و گردو بود،ولی میشه طعمشو وانیلی یا زعفرونی کرد.از میوه های دیگه هم میشه استفاده کرد.ولی من خودم کیک قنادی هم میخرم،معمولا شکلاتی موز و گردو میخرم!
آره یادمه یه بار گفتی داری جا به جا میشی!ایشالله که خیره....
مهد چون ثبت نامش بسته نمیشه و وسط سالم ثبت نام دارن،نگران نباش.هروقت که جا به جا شدید،سر فرصت بگرد و یه مهد خوب براش پیدا کن.
آمین....

zahra 28 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 04:03 ب.ظ http://narsis16n86.blogfa.com

سلام عزیزم
ژله بهانه ای شد که بعد مدتها برات کامنت بذارم، بعضی از میوه ها مثل کیوی و آناناس و انبه به صورت خام باعث میشن ژله نبنده،اسماشون روی بسته ژله معمولا نوشته شده. البته اگر کمپوت یا مربا باشن،مشکلی پیش نمیاد

سلام گلم
پس باید از ژله نبسته ام تشکر کنم که باعث،شد بعده مدتها ببینمت اینجا
واقعا روش نوشته؟اصلا روی بسته شونو نخوندم.من معمولا مواد خوراکی که میگیرم،فقط تاریخهاشونو میخونم!
مرسی عزیزم،ازین به بعد همینکارو میکنم

ممول 28 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 03:39 ب.ظ

سلام مهناز جون.من خواننده تقریبا خاموشم.هر از گاهی روشن میشم
خواستم بگم کیوی تو ژله نمیبنده به خاطر همین آنزیمهایی که داره.همینطور آناناس تازه (کمپوت آناناس میبنده)

شهره مامان حسینم 28 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 03:36 ب.ظ

افرین که امروز خیلی عالی به کارهایت پسرت رسیدی. من که تا کل خونه جارو برقی نشه و طرفها جا بجا و همچی مثل قبل مهمونی سرجاش نره اصلا نمیخوابم...این خیلی بده و من ناراحتم

قربونت عزیزم.
اوه!نه بابا،من بعده مهمونی تا حدی جمع و جور میکنم و تمیز میکنم،ولی معمولا بقیه رو میذارم واسه فرداش

نسیم 28 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 03:32 ب.ظ http://nasimmaman

خسته نباشی مهناز جون...واقعا زرنگ و با سلیقهای دختر خوشگل...
ایشالا موضوع خونه اونجوری حل میشه که تو دوست داری..

قربونت عزیزم....
ایشالله!
فدای تو نسیمم

اتشی برنگ آسمان 28 - فروردین‌ماه - 1395 ساعت 03:17 ب.ظ

آبییییییته

ایول!بزن قدش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.