روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......
روزگار زندگی یک بانو

روزگار زندگی یک بانو

فراز و نشیب ها و روزمرگیهای یک زن,یک مادر,یک همسر ‌‌‌......

حرفهایی از اینطرف و اونطرف!

سلام

خوبید؟

کامنتها رو هنوز تایید نکردم.ولی به زودی جواب میدمشون.

نمیدونم هورمونهای زنانه شما چه مدلی هستن،ولی مال من که خیلی ادا اطوار دارن!یعنی از یه هفته مونده به زمان پریودیم،همه چی به هم میریزه و اخلاقم سگی میشه و دل نازک میشم و همه غم و غصه ها و مشکلات گذشته و حال و آینده میان سراغم و من حس میکنم بدبخت ترین آدم دنیام!!!!

آها یه چیزم اینجا بگم.چندتا از دوستان چندبار خصوصی بهم گفتن باید یه کم تو حرفهات رعایت کنی و مثلا برای دوره ماهیانه،یه چیز دیگه بگی که اگه چهارتا آقا اینجا رو میخونن،بد نشه!!!من میخوام بدونم مگه این یه جور نقصه؟یا مگه عیب و ننگه که باید قایمش کرد؟اینم یکی ازون چیزای مزخرفیه که به اسم حجب و حیا تو فرهنگمون متاسفانه جا افتاده!پریود،به معنی دوره است.یعنی یه سیکل ماهانه!خب واسه همه خانمها هم هستش.آقایونم ازش بی اطلاع نیستن!به دلیل مکانیسم بدن خانمها و بارداری و خیلی چیزای دیگه که باید انجام بدن،نیتز دارن که هر ماه پنج تا هفت روز بدنشون یه جور پاکسازی انجام بده.حالا این کجاش خجالت آوره؟یا مثلا وقتی میری مغازه و نواربهداشتی میخری،همچین تو پلاستیک سیاه استتارش میکنن که والله مواد مخدر و قاچاقم اینجوری قایمکی رد و بدل نمیکنن!!!نمیدونم چه اصراری داریم که هرچیزی رو که متعلق و مربوط به زنهاست رو خجالت آور و حقیر نشون بدیم!البته در این مورد بیشترین تقصیر از خوده ما خانمهاست.یعنی تمام کسایی که این عقیده رو انتشار دادن و همچنان میدن،بالای نود و نه درصدشون زن هستن!به قول معروف؛از ماست که بر ماست!حالا این قضیه که نمونه خیلی خیلی کوچیکش بود.کلا تو همه حقوقی که اذعان داریم تو اینهمه سال از دستمون رفته و پایمال شده،متاسفانه بیشترین نقش رو همین ما زنها داشتیم و دانسته و ندانسته،تیشه به ریشه خودمون زدیم!

این همه فلسفه بافی کردم که بگم اینروزا رو اون دنده ام که همه با احتیاط از کنارم عبور میکنن و مواظبن پرشون به پرم نگیره!!!

ساشا هم باز دو شبه که تب میکنه!حس میکنم داره آنفولانزا میگیره!آخه همیشه همینجوری شروع میشه.شوهری هرچی گفت ببریمش دکتر قبول نکردم.گفتم بابا چهار روزم دیرتر این آت آشغالهای شیمیایی رو بخوره غنیمته!والله این داروهاشون هیچ اثری که نداره،فقط میزنه معده و کلا دستگاه گوارش آدمو داغون میکنه.

البته روزا خوبه ها.کلا مادوتا این مدلی هستیم که غروب به بعد مریضیامون رو میشه و به اوج میرسه.فعلا که مرتب بهش بخور اکالیپتوس میدم که تا الان موثر بوده.شیر عسل و دمنوشم میدم بهش.امروزم رفتم لیمو شیرین و پرتقال خریدم که آبشونو بگیرم و هر روز بخوره.قرص جوشان ویتامین سی هم صبحها بهش میدم!ببینم با اینجور چیزا چند روز میتونم دکتر رفتنشو تعویق بندازم.البته تبش که بالا میره،استامینوفن میدم.حالا تا ببینیم چی میشه!

تمرینام تو باشگاه خیلی سنگین شده.احساس میکنم تمام رگای پام داره پاره میشه!البته یه سریا رو هم کم کرده یا کلا حذفشون کرده.

قرعه کشی باشگاهم دیروز بود که به اسمم نیفتاد!آس و پاسم بدجور!!!خخخخخخ

حوصله روزانه نویسی ندارم فعلا همینا رو ازم قبول کنید لطفا!

دو نفر امروز جدید اومدن باشگاهمون که یکیشون خیلی خوشگله!حال میده آدم اینقدر خوشگل باشه ها!

میخوام دندونای بالامو لمینت،یا امپیلنت،نمیدونم کدومشونه،بکنم!همونا که دندونها رو صاف و صوف میکنن و روشونم لایه سرامیکی میکشن و همه یکدست میشن!اگه راجع بهش اطلاعاتی دارید بهم بگید.هم اینکه چه جوریه،خوبه یا نه و چقدر می مونه.و قیمتش مثلا واسه دندونای بالام چقدر میشه.میسی...

دلم میخواست یکی دیگه آشپزی میکرد و من مینشستم فقط میخوردم!سخته آدم همه اش خودش کاراشو بکنه!مثلا دیشب دلم عجیب سوپ رشته میخواست!ازون سوپهای پدر و مادر دارا.نه ازین الکی بلکیها که مثل آب زیپو می مونن!ولی از اونجایی که شوهری و ساشا لب به سوپ نمیزنن،هرکاری کردم،حوصله ام نکشید پاشم واسه خودم درس کنم!

بابام دوباره قلبش مشکل پیدا کرده!حدود هفت هشت سال پیش عمل قلب باز انجام داده بود.حالا چند وقته که میگفت حالم خوب نیس.اون سری گفتم که رفتش اسکن کرد.پریروز جوابشو برد دکتر و گفتش چندتا از رگهای قلبت گرفته.باید آنژیو بشی و ببینیم درصدش چقدره.اگه پایینه شصت هفتاد درصد باشه،بالن میزنیم یا همچین کارایی.اگه بالاتر باشه،باید دوباره عمل کنی!حالا دیروز که بهش زنگ زدم،میگه ولش کن من که حالم خوبه.وزنمم دارم میارم پایین دیگه نیازی به آنژیو نیس!!!میدونم که خیلی میترسه!درواقع وحشتش از اینه که آنژیو بشه و بگن دوباره نیاز به عمل داره!گفتم این حرفها چیه.نمیتونیم که همینجوری تو استرس و دلشوره باشیم.باید آنژیو بشید ببینیم چی میگه!مامانم گفت،نگران نباش حتما مجبورش میکنیم انجام بده!آدمها سنشون که بالاتر میره،ترسوتر میشن!

خداکنه نیاز به عمل نداشته باشه....

دیروز ساشا گفتش همون بچه که اذیتش میکرد،نقاشیشو پاره کرده!گفتم خب به خانمتون میگفتی.گفتش،گفتم،ولی گفت اشکال نداره،برو بشین سرجات!!اون دفعه هم که با معلمشون صحبت کردم گفتش پسربچه هستن و نمیشه تا این اندازه کنترلشون کرد.من همچین فرصتی ندارم.همونقدر برسم با اینهمه شیطونیاشون ،درس رو بهشون یاد بدم!از یه طرف حق داره،از طرفی هم آدم باید با اطمینان بچه اش رو بفرسته مدرسه دیگه.نمیشه که بیان اذیتش کنن.خلاصه که دیروز که ساشا رو بردم مدرسه،برعکس هر روز که جلوی در میبوسیدمش و خداحافظی میکردیم و میفرستادمش تو حیاط،اینبار باهاش رفتم تو.بچه ها صف بسته بودن.گفتم اون دوستت که اذیتت میکنه رو نشونم بده.اسمش عرشیا بود.نشونم داد.قیافه اش خیلی مظلوم بود و اصلا نشون نمیداد اینقدر شیطون باشه.رفتم پیشش و گفتم،تو که اینقدر پسر خوبی هستی،چرا به جای اینکه اینجا تو مدرسه دوستای جدید پیدا کنی و با همه دوست باشی،بچه ها رو اذیت میکنی؟گفت،من اذیت نکردم.گفتم،مگه تو دیروز نقاشی ساشا رو پاره نکردی؟میدونی ساشا چقدر نقاشی دوس داره و میشینه با خوشحالی نقاشی میکشه.اونوقت وقتی تو به همین راحتی پاره اش میکنی،خب ناراحت میشه دیگه.تازه چندبارم هولش دادی تو حیاط.مگه نه؟یه کم منو نگاه کرد و یه کم ساشا رو نگاه کرد و گفتش،آره اشتباه کردم.ببخشید!بعدم ساشا رو بغل کرد!!!منم بغلش کردم و بوسش کردم و گفتم حالا خیالم راحته که ساشا یه دوست خوب تو کلاس داره!

حالا نمیدونم اون لحظه جوگیر شد و مهربون شد،یا اینکه حرفهام اثر میذاره و دیگه اذیت نمیکنه!البته که بچه ها همه خوبن و پاک،ولی خب همین شیطنتهای بی قصد و غرضشونم میتونه به خودشون و بقیه آسیب بزنه.پس باید جلوشونو گرفت!حالا امروز که ساشا رو میبردم مدرسه،بهم میگه،یه دوست دارم تو کلاس که موهاش قهوه ایه.اسمشو ولی نمیدونم.میشه بیای و با اونم صحبت کنی.چونکه دیروز تو کلاس همه اش بهم میخندید!!!!واسه همین چیزا بود که نمیخواستم خودمو قاطی کنما!بچه پر رو!!

بعداز اینکه ساشا رو رسوندم مدرسه رفتم لیمو شیرین و پرتقال خریدم و بعدم رفتم بنزین زدم و اومدم خونه.الانم که گشنه و تشنه نشستم دارم پست میذارم!البته دروغ نگم،قبلش یه لیوان شیرقهوه واسه خودم درس کردم و در حال پست گذاشتن خوردمش.

خب دیگه برم یه چی بخورم که خیلی گشنمه.

مواظب خودتون باشید.

خودمونو دوس داشته باشیم و به هم احترام بذاریم و همدیگه رو هم قضاوت نکنیم.

دوستتون دارم

بای

نظرات 16 + ارسال نظر
ویولا 14 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 02:46 ب.ظ

عزیزِ دلم ساشااااااا. مهناز جونم خوبی؟وای خیلی خیلی خیلی دلم برا کامنت های طول و دراز نوشتن و کلی گپ زدن و نظر دادن تنگ شده ولی از وقتی خانه دار !!!! شدم و دیگه اون تایمِ خلوتی رو برای خودم تو افیس ندلرم اصلا دست و دلم نه به نوشتنِ پست تو وبلاگ و نه به کانتت گذاشتن نمیره... ولی همه ی همه ی پستات رو میخونم و کلی مثلِ همیشه لذت می برم و همیشه متاظر نوشته های تازه ات هستم عزیزم...
راستی اون حرکتت با همکلاسی ساشا خیلی خوب و هوشمندانه و با سیاست بود. من یه لحظه اول فکر کردم رفتی گوشش رو بکشی

خوبی ویولا؟کجایی تو بی معرفت؟!میدونم که سرت شلوغه،ولی یه کمم تنبلی میکنیا!دلم برات تنگ شده بود.بی بی کولا خوبه؟خیلی جیگر شده!ببوسش از طرف من
راستش نمیدونستم میخوام چه برخوردی بکنم.رفتم ببینم چی پیش میاد و بچه هم همون اول قبول کرد اشتباهشو عذرخواهی کرد و منم از در دوستی و آشتی باهاش دراومدم که اوضاع ختم به خیر بشه!

fafa 13 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 11:53 ب.ظ http://fafa-life.blog.ir/

چقدر با حال که با اون بچه حرف زدی خاله...
اما همون حست که گفتی باعث میشه دیگه خودش نخواد از خودش دفاع کنه و ممکنه از پس خودش اینجوری بر نیاد اتفاق افتاد...تو این سن این رفتارا عادیه..کار خوبی میکنی نمیری کمکش...مامان و بابای منم میگفتن تو مدرسه اگه زدن کشتنت هم خودت برو از خو دت دفاع کن..حرفای خاله زنکی مدرسه رو نیار خونه...منم که مظلوم!:))
دلم برات تنگ شده بود...موفق باشی همیشه و سلامت مامان خوشگله

آره دیگه اینجوریه فافا.یه بار که ازش دفاع کنی،انتظار داره همیشه بیای و به جاش حقشو بگیری و این اصلا خوب نیس.مخصوصا اینکه پسر هستش و باید بتونه استقلالشو حفط کنه و بتونه گلیمشو از آب بکشه بیرون!
ولی میگن بچه باید بیاد اتفاقات رو خونه بگه.باید این حس اعتماد و امنیت رو داشته باشه.اونوقت نقش والدین مهم میشه که چطور درست راهنماییش کنن و برخورد خوب بکنن و جوری رفتار کنن که بچه بازم بیاد پیششون و از مشکلاتش بهشون بگه.
منم همینطور عزیزم.امیدوارم اون هفته شلوغی که گفته بودی رو خوب گذرونده باشی.
مواظب خودت باش خوشگل خانم

ماری 13 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 09:43 ق.ظ http://maral-memories.blogfa.com

اینور آب که حتما شنیدی آنتی بیوتیک و اینا نمیدن، یعنی سرما بخوری رو به قبله باشی میگن برو استراحت کن ، مایعات گرم و قرص سرماخوردگی تا خوب شی. من سه ساله معجون سفارشی مامان رو درست میکنم، سرماخوردگی یادم نمیاد داشته باشم . زنجبیل تازه رو رنده میکنم و لیمو ترش رو حلقه حلقه ، توی شیشه در دار لایه به لایه از هرکدوم میریزم تا پرشه ، بعد عسل میریزم روش تا همه درز و دورز بین مواد رو پر کنه، درش رو میبندم چند روز میمونه همه به خورد هم میرن ، بعد هرروز صبح یه قاشق تو آب داغ یا چایی حل میکم میخورم . من و همسرم که همینجوری از دو سه تا زمستون بی آنفلوآنزا و سرما خوردگی اومدیم بیرون.

اینور آب عوضش دکتر قبل از اینکه هنوز معاینه ات بکنه،یه صفحه کامل انواع آنتی بیوتیک ها و مسکن ها رو برات نسخه میکنه و بعدش تازه میپرسه،چته!!!
ترکیب جالبیه نشنیده بودم!یعنی اینا کاملا باهم میکس میشن که میشه مثلا تو چایی حلشون کرد؟

سحر۲ 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 11:53 ب.ظ

آدرس شریعتی: خیابان دکتر شریعتی، بالاتر از دوراهی قلهک، ساختمان 1365
طبقه سوم، واحد 21 و 20

تلفن : 22005025 - 22005026 - 22007270

آدرس مطب زعفرانیه : خیابان زعفرانیه ، خیابان مقدس اردبیلی ، بعد از چهارراه پسیان
پلاک 50 ، طبقه چهارم واحد 17
...
لیدی اینهم آدرس و شماره تلفن دکتر عشقی .
باز خودت حتما تحقیق کن ولی این دندونپزشک رسمی آکادمی سینماست

مرررررسی عزیزم.
کامنتت رو تایید کردم تا دوستای دیگه هم که میخوان،استفاده کنن.
بازم ممنون عزیزم

سحر۲ 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 11:50 ب.ظ

مهناز ی سری هم پسر من رو با مشت زده بودند,من زنگ زدم مامانش رو پودر کردم.بیخود کرده زده,بلکه اینبار ی کار خطرناکتر بکنه,حتما ب مامانش بگو یا به مسیولین مدرسه ک حواسشون به بچه های عجیب غریب بیشتر باشه.من از روانشناس پرسیدم ک چ کنند بچه ها,گفت با جدیت سر اون بچه داد بزنند که چرااا اینجوری کردی,ی ابهتی از خودشون نشون بدند.
مهناز لمینت رسیدگی خیلی زیادی میخواد و به دندونها هم آسیب میزنه.ولی زیباست,اگر دندونهات زیاد مشکل نداره نکن.
دکتر هومن عشق هست که دندونپزشک هنرپیشه هاست,اگر میخوای انجام بدی از بهترینشون وقت بگیر .
الاهی که بابا زودتر خوب بشند,جون به لب شدیم بس که باید فکر عزیزانمون باشیم

اوه مای گاد!!!تو که از من خشن تری سحری!
البته چون با مشت زده بود حق داشتی.خدای نکرده ممکن بود بخوره تو چشمش!
حالا چون قضیه مدرسه ساشا،فعلا در حد پاره کردن نقاشی و هول دادنه،منم فقط تذکر دادم،ولی اگه ببینم بچه ام داره واقعا اذیت میشه،خب منم خیلی جدی برخورد میکنم!
دندونام که مشکلی ندارن،ولی خب اونجوری که بشه خیلی قشنگ تر میشه!
آخ گفتی سحر!من که مردم بس که غصه این و اونو خوردم!به خدا آدم بعضی وقتا از دست این فکر و خیالها مجال فکر کردن به خودش و زندگیشو هم پیدا نمیکنه!الهی همیشه همه عزیزانمون سالم و خوب باشن،تا ماهم یه نفس راحت بکشیم و با خیال راحت به زندگیمون برسیم.

سپیده مامان درسا 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 05:55 ب.ظ

الهی بگردم بچه ان باهاشون باید یه جاهایی صحبت کنه آدم تا یه چیزایی رو درک کنن الهی ساشا جون همیشه موفق باشه تو همه ی مراحل زندگیش
ان شالله حال بابایی مهربونت هم زودی خوب بشه و نیاز به هیچ عمل و کاری نباشه

آره دیگه،بالاخره هرچقدرم که شر و شور باشن،بچه هستن و نمیتونن اونقدر بدجنس باشن.
منم کلی آرزوهای خوب واسه تو دوست مهربونم و درسای عزیزم دارم.
فدای تو.ایشالله

مارال 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 04:05 ب.ظ http://maralvazendegi.blogfa.com

سلام مدتی هست می خونمت.از خوندن روزمرگی هات خیلی لذت می برم.امیدوارم بابای گلت نیاز به عمل نداشته باشه.

سلام عزیزم
ممنون که همراهمی
قربونت برم

مارال 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 02:14 ب.ظ http://1zan-moteahel.blog sky.com

سلام مهناز جون،راستش منم دندونای بالام دوتاشون جلوتر از بقیه ست میخوام ارتودنسی کنم شما راجع به هزینه ش چیزی میدونین؟ممنون میشم جوابمو بدی کسی نبود ازش بپرسم بخاطر این مزاحم شما شدم

سلام عزیزم
نه،چیزی راجع به هزینه هاش نمیدونم.

ویدا 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 01:07 ب.ظ http://ghazalbekhan.blog.ir

اخلاقت عین منه مهناز جون!!!!!

کدوم اخلاقم؟

یلدا 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 12:42 ب.ظ

امیدوارم حال پدرتون هرچه زودتر خوب شه
یه فامیل داریم پرستاره توصیه کرده بودبه ما که آنژیو به هیچ وجه انجام ندید و اگر لازم شد فقط سیتیو آنژو (امیدوارم درست گفته باشم) میگفت آنژیو یه جور تجارته و اتفاقا خطرناکه چون تخریب میکنه داخل رگ رو و ممکنه مریض چند روز بعد حالش بد بشه و ....
یه تحقیق بکنید بد نیست برای تصمیم گیری بهتر
خدا همه پدر و مادرا رو حفظ کنه

مرسی عزیزم.
واقعا؟نمیدونم والله.دکتر بابام فوق تخصصه و ظاهرا دکتر بزرگیه.چیزی راجع به اینی که گفتی،نگفته.
مامان و بابای خودمم قبلا آنژیو انجام دادن.
والله از بس همه چی تو این مملکت تجارته و از جون آدمم پول در میارن،هیچ تعجبی نداره شنیدن همچین چیزایی!
آمین عزیزم

سارا 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 10:08 ق.ظ

سلام مهناز جووووونی
چه باحال رفتی با پسره حرف زدی
انشاالله پدرتونم مشکلشون حاد نباشه زود رفع بشه
مهناز جون ساشا همیشه بعدازظهریه یا شیفت صبحم هست
راستی شما سخت میگیرین به ساشا کاری میکنه لجت در بیاد چکار میکنی کتابی میخوانی برای تربیت بچه وای منکه گاهی وقتا کفرمو در میاره پسرم تازه جدیدا یاد گرفته اجازه نمیده کسی نزدیک تلویزیون بشه میگه من همش باید برنامه کودک ببینم نمیدونم خسته نمیشه اگه هم برنامشو رد کنی قیامت میکنه منم موندم چکار کنم نمیدونم چرا دارم به شما میگم ساید بخاطر اینکه شما هم پسر دارین

سلام عزیزم
دیدم معلمشون که کاری نمیکنه،نمیخواستمم قضیه رو جدی مطرح کنم و فکر کردم اول دوستانه با خوده بچه صحبت کنم شاید حل بشه.
شیفتشون چرخشیه.
ببین عزیزم،بهت توصیه میکنم سی دی های تربیت فرزند دکتر هولاکویی رو تهیه کنی.خیلی مفیده.درواقع نباید اصلا به بچه دستور بدی و بکن نکن بکنی.ولی باید یه جورایی واسش قانون بذاری.یعنی باید بگی قانون خونه ما اینجوریه که تو میتونی تو این ساعتهای مشخص کارتون ببینی و بقیه اش مال من و باباس.بعدش اگه اجرا کرد بهش جایزه بدی.حالا هرچیزی که دوس داره.میتونه چیزای کوچیکی مثل پختن غذای مورد علاقه اش،یا خریدن چیزای کوچیک یا هر چیزی باشه.درواقع باید از روش تشویق استفاده کنی نه تنبیه.تنبیه کردن شاید اوایل جواب بده،ولی خیلی زود بچه بهش عادت میکنه و دیگه اهمیتی نمیده.
مورد بعدیم که فکر میکنم بهتره بگم اینه که با پسرت خیلی حرف بزن.کلا زیاد ارتباط باهاش داشته باش.اینجوری بچه خیلی احساس صمیمیت و راحتی بیشتری با مادرش پیدا میکنه و راحت تر حرفهاش رو قبول میکنه.
امیدوارم که حرفهام به دردت بخوره.

نسیم 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 10:04 ق.ظ http://nasimmaman

وای مهناز منم خیلی دلم میخواد لمینیت کنم....ای خدا یعنی جور میشه...حتما انجام بده....
منم خیلی حرصم میگیره از پریود یه بت میسازن...چطور حاملگی بد نیست..ولی پریود بده...!!!!
چقد خوب که با همکلاسیه ساشا حرف زدی..افرین به تو مامان مهربون
الهی بابات مشکلی نداشته باشه و زودی روبراه شه

منم نسیم.منم جدیدا خیلی رفته رو مخم!دوس دارم انجامش بدم!
کلا هرچی که مال زنهاس بد و غلطه!حالا اگه مردها پریود میشدن،نه تنها بد نبود،بلکه احتمالا اون یک هفته رو جشن هم میگرفتن!!!
قربونت برم عزیزم

هدی 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 08:43 ق.ظ

سلام عزیزم خوبی
حتمن پیگیر انژیو بابا باشید بلا دور باشه عزیزم ان شاالله نیاز به عمل نباشه
خیلی کار خوبی کردید رفتید مدرسه .
هورمون های زنانه نگو نگو نگو منم از یک هفته قبل داغون میشه اعصابم کی از همه دم دست تره خوب معلومه شوهره
بعدم که حرص خوردن میگیرتم تادوره تمام بشه . ولی بازم خداروشکر که سالمیم

سلام عزیزم.قربونت
ایشالله....
امیدوارم جواب بده و دیگه تو مدرسه مشکلی نداشته باشه.
آخ آخ پس مثل منی!آره طفلیا خیلی گناه دارن!منم تو این دوران همه چیو سر این بیچاره خالی میکنم
ایشالله که همیشه سالم و شاد باشی عزیزم

مهر 12 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 12:06 ق.ظ

سلام مهنار جون.انشاالله پدرتون مشکلی نداشته باشند و سلامت باشند.در مورد لمینیت، دو نوعه، یکیش کامپوزیتی و دیگری سرامیکی.سرامیکی دندون کمی تراش میخوره اما عوضش زیبایش فوق العاده است( البته به کیفیت کار دندانپزشک و لابراتوار سازنده بستگی داره).اما کامپوزیتی با مواد همرنگ دندان است و زیبایش کمتر از سرامیکیه اما این هم میتونه زیبایی بده اما سالی یکبار پالیش میخواد. هزینه هم متخصص و عمومی فرق میکنه .امیدوارم توضیحاتم کافی بوده باشه.

سلام عزیزم
ممنونم عزیزم.
من همین نوع سرامیکیش رو که تراش میدن و کاملا مرتب و زیبا میشه رو منظورم هستش.البته بعضی جاها روکشی که میذارن خیلی سفیده و کاملا مشخصه که دوس ندارم.حالا باید تحقیق کنم و ببینم کجا میتونم چیزی که میخوام رو پیدا کنم!
توضیحاتت عالی و خوب بود عزیزم.یه دنیا ممنون

مامان روژین 11 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 05:05 ب.ظ

وای وای یه سلامی بدم وزودبرم که مهنازخانوم عصبانیه

ای جااااااان عزیزم!
مگه میشه من به دوست نازنینی مثل تو چیزی بگم و اخم و تخم کنم؟تو که عشقی

شهره 11 - آبان‌ماه - 1395 ساعت 02:57 ب.ظ

پسر منم میزنن .

آخی عزیزم.
باید رو پسر خودت کار کنی شهره جون.چون نمیشه همه بچه ها رو کنترل کرد.بهش بگو که اصلا اجازه نده کسی اذیتش کنه.تا جایی که میشه بذار خودش مشکلشو حل کنه،اگه نشد،از طریق معلمش وارد شو،اگه بازم نشد،خودت دخالت کن.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.